میدانم ... میدانم ... هنوز انتظار را به قدر بال مگسی فهم نکرده ام ... معرفت که جای خودش ...
چه تفاوتی ست بین حکومت آقایمان مهدی و دوران خلافت ۵ ساله مولایمان علی(ع)؟ چرا در آن پنج ساله مردم به گونه ای متحول نشدند که آقایشان حسن(ع) را با آن فاصله اندک زمانی تنها نگذارند ... چرا آنقدر شیفته آقایشان نشدند تا در جنگ قریب به پیروزی صفین (که اگر رخ میداد دنیا برای همیشه از شر بنی امیه و نسل ناپاکشان نجات می یافت) قرآن ناطق را رها کنند و فریب قرآنهای برسر نیزه قاسطین را بخورند؟ چه شد که به پنج سال نکشید صحابه خاص حضرت رسول شمشیر بر وصی برحق او کشیدند ... (همیشه فکر میکردم چرا رسول خدا آشکارتر وصایت اقا علی (ع) را اعلام نکرد تا مردم دو دسته نشوند ... حالا که قدری تاریخ اسلام خوانده ام فهمیدم به آشکاری و روشنای روز و در دفعات مکرر و در نهایت فصاحت ... این حقیقت به مردم وخصوصا خواص اعلام شده ... یا للعجب !!!)
۲- مگر سرورم مهدی(عج) در چنین شرایط پر ظلم و سیاهی به استواری چه حقیقت متغیری از صدر اسلام و به پشتوانه چه عظمت متفاوتی میخواهند بیایند؟!
به پشتوانه شمشیری که اعجاز میکند؟! ۳۱۳ نفر پهلوانی که اژدها کشند؟ ید بیضایی که جادو میکند؟
آخر اگر قرار به اعجاز و جادو و امدادهای غیبی و زور و شمشیر بود؟! مگر اقایمان علی(ع) از جا برکننده در خیبر!!! کم کسی بود که همین رسالت بر دوش ایشان ننهاده شد؟ مگر این بزرگواران نور واحد و حقیقت واحد نیستند؟
گیجم گیج!!!
آیا قرار است مردمی از ظلم خسته شوند و کم بیاورند و در انتظار منجی ناشناخته باشند که او را ندیده اند و نمی شناسند تا بیاید و با دم اهورایی خود آنانرا از شر همه ظالمان دنیا برهاند و بعد با مس سر آنها عقلشان را بیافزاید و همه امکانات خوب زندگی دنیوی را برایشان فراهم کند و بعد حکومت عادلانه و بی مزاحمت اشرار بر همه عالم سایه بیافکند؟ اگر قصه این است مگر مردم زمان عثمان ... خسته از تبعیضها و ظلمها نبودند ... به در خانه علی یورش نیاورند ... همه به اصرار از او نخواستند تا خلیفه شود و عدالت علوی را اجرا کند؟ چرا پس چرا تاب نیاوردند؟ چرا کم آوردند ... ناکثین و قاسطین و مارقین جای خود ... حتی عموم مردم هم سپاه علی را در جنگ با معاویه خالی گذاشتند ... همان عمومی که دیدند علی (ع) سهم یکسان از بیت المال به آنها و خواص و ثروتمندان می دهد؟!
وای خدای من گیچم گیج !!!
تفاوت کجاست؟ قطعا بین اقایمان علی(ع) و سرورمان مهدی (عج) نیست! بین خواص کفر هم نباید باشد ... نه سران یهود صهیونیسم کم از ال امیه دارند و نه بنی عباس کم از آل سعود ... حتی عوامانه است که فکر کنیم تفاوت بین خواص مومن هم باشد... اگر به نقل از روایتی این ۳۱۳ نفر - مومنین کل تاریخ بشریت باشند که زنده میشوند ... (آنگونه که حضرت رسول به سلمان فارسی قولش را داده که یکیشان باشد) پس رسیدن تعداد به ۳۱۳ نفر نمیتواند همه راز این تفاوت باشد ...
تفاوت کجاست؟
شعور؟
شاید تفاوت در پدید آمدن جریان شعوری در دلها و ذهنهای عموم باشد ... یعنی برای یکبار هم شده در طول تاریخ بشریت این خواص نباشند که تاریخ را می سازند ... این خواص نباشند که جو راه بیاندازند و با تحریک احساسات جماعت به خواسته های حتی به حق خود دست یابند ... آنگونه که تاریخ از همه حرکات انقلابی و مردمی گزارش میدهد ... از جریان فتح مکه تا اصرار به خلافت آقا علی(ع) تا انقلاب اسلامی خودمان (که انگار هرچه به عصر ظهور نزدیک میشویم آثار این جریان شعور بیشتر می شود) و همه و همه انقلابها و حرکات مردمی که همیشه خواصی جریان ساز بودند و عوامی پیرو و مقلد ... در این میان اندکی با فهم و شعور پیروی میکردند و اکثریی تابع جمع ... و شاید نشانی این ادعا هم تغییر احوالات همین جماعت باشد بعد از مرور زمانی که به تاریخ انقلابهایشان میگذرد ...
پس شاید تفاوت این قیام با همه قیامها پیش از این در همین عدم جوزدگی و جریان شعور همگانی باشد ... جماعتی که به فهم درست ولایت رسیده اند ... جماعتی که مفهوم انتظار را با همه وجود یافته اند ... و در عمل به اثبات رسانده اند ... جماعتی که دریافته اند تاریخ نیازمند تحولی ست بزرگ و بپا خواسته اند تا دستان مرادی سترگ را در ایجاد این تحول همگانی بفشارند ... اینان تنها مظلومانی به تنگ آمده از ظلم ظالمان نیستند ... اینان حتی کسانی هستند که میداند با عدالت علوی آقایشان ممکن است از خواص بودن نزول پیدا کنند ... ثروتهایشان تقسیم شود ... همسایه اش به مرتبت و بزرگی خود او برسد ... کسی که به او حسادت می ورزیده به او برتری یابد ... اینان میداند که به دنبال حکومتی هستند که برای ایجاد دستگاه قضائیه ای محکم و عادل و یا پلیسی هشیار و باوجدان - ایجاد نمی شود ... یلکه این حکومت به جزئی ترین و درونی وترین و خصوصی ترین احساس و اندیشه ی او هم کار دارد ... برایش برنامه دارد ... در این حکومت او باید همه بخلها و حسدها و کینه ها و برتری جوییهایش را به دور بریرد ... باید تحمل کند که همه بقدر او خوشبخت باشند ... باید بپذیرد که دنیا برای خوشبختی همه مالکانش ظرفیت دارد و نیازی برای تصاحب سهم دیگران از دنیا ندارد ...
و البته او دیگر نیازی به تصاحب سهمی از دنیا ندارد ...
وای خدای من چقدر فهم اینگونه انتظار دشوار است ... باز هم باید خودت دستانمان را بگیری ...
شهادت مولا امام حسن عسگری (ع) تسلیت باد ...