یکی از درسهایی که این ترم داشتم و از همون اول با کلاسهای افلاین استاد همراهی میکردم و از شنیدن مطالب جدیدش لذت می بردم - درس آشنایی با وحی و کتب آسمانی بود ...
یکی از بخشهای کتاب که تعجبم رو سخت برانگیخت - نظریه تجربه نبوی بود ... منی که سالها پیش - شاید ۱۵-۱۶ سالی میشه - شاهد گوش کردن قایمکی نوارهای سخنرانی عبدالکریم سروش توسط برادرم بودم - و همیشه کنجکاو بودم بدونم مباحث این نوارها پیرامون چه مساله نویی است که ناگهان در میان جوانان علاقمندانی پیدا کرده ... بلاخره چند سال پیش به این کنجکاوی پاسخ دادم و مقالات او را که البته آن زمان دیگه قدیمی و نخ نما شده بود مروری کردم ... بحث تجربه نبوی - قبض و بسط شریعت ... حداقل نتیجه این کنجکاوی این بود که :عجب نظریه نویی است!! و جای تامل داره و سروش آدم خوشفکر و عمیقی است که ازین منظر نو و بدیع به مساله نبوت و وحی نگاه کرده ...
این ترم در این کتاب خواندم
"این اصطلاح را نخستين بار شلایر ماخر (1834 ـ 1768 م) و پس از او ویلیام جیمز(1910 ـ 1842 م) در ادبیات دینی رواج دادند. امروزه نیز این تعبیر که پیامبران دارای تجربۀ دینی و قدسی بودهاند هم در میان متفکران مسیحی و هم در میان اندیشمندان مسلمان فراوان به کار میرود.
در میان مسلمانان محمد اقبال لاهوری نخستین بار در کتاب احیاى تفکر دینى در اسلام این اصطلاح را در بارۀ چگونگى وحی پیامبران به کار برده است.
در غرب از زمانی که شلایر ماخر این نظریه را مطرح کرد تا زمان کنونی صدها کتاب و هزاران مقاله در بارۀ آن منتشر شده است و از زوایای مختلفی همچون روانشناختی، کلامی، هستیشناختی، عرفانی و معرفتشناختی و ... به این بحث نگریسته شده است. بسیاری از مباحثی که در حوزۀ تجربۀ دینی مطرح شده است هیچ ارتباطی به بحث وحی و پیامبران ندارد؛ یعنی افرادی که هیچ اعتقادی به خدا، پیامبران و وحی الهی ندارند مباحث گستردهای را در حوزۀ ماهیت تجربۀ دینی مطرح کردهاند که برخی از آنها از این نظریه به عنوان تجربۀ دینی یاد نمیکنند، بلکه اصطلاح تجربۀ معنوی یا esperitual xperience را برای این نظریه به کار میبرند.
پس از شلاير ماخر رودلف اُتّو در زمینۀ تجربۀ دینی کتابی با عنوان ماهیت امر قدسی دارد که به فارسی نیز ترجمه شده است. در این کتاب چگونگى ارتباط سخنان برخی از کسانی که به عنوان پیامبر یا رسول شناخته میشوند با مسئلۀ تجربۀ دینی را توضيح مىدهد. او میگوید معمولاً کسانی که تجربۀ دینی یا تجربۀ قدسی با خداوند دارند دو حالت در تجربههای آنها به چشم میخورد: حالت قبض (خوف)؛ يا حالت بسط (سرور).
وى میگوید وقتی حالت خوف به انبیا یا کسانی که تجربۀ دینی دارند دست میدهد گزارههای جبر گونه از آنها صادر میشود؛ مانند اينكه انسان در این دنیا اختيارى ندارد و همه چيز در اختيار خدا است؛ ایمان و کفر از ناحیۀ خدا است؛ و یا گزارههایی مانند: ﴿فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ﴾[3]؛ و در حالت بسط و سرور گزارههایی مانند بهشت، نعمتهای بهشتی، رحمت واسعۀ خداوند، آمرزش الهى و وجوب رحمت خداوند از پیامبران صادر میشود. بنا بر اين به طور کلی پیامبران داراى دو وجه مبشّر و منذر هستند.
در این دیدگاه اوامر، نواهی و تمام گزارههایی که در کتابهای مقدس آمده است مستقیماً از ناحیۀ خدا نیست و معانی آنها نیز از سوی خدا القا نشده است؛ بلکه هم لفظ و هم معنای وحی از ناحیۀ بشر است و بازتاب حقیقتی است که پیامبران یا دینداران تجربه کردهاند."
کلی تو اینترنت سرچ کردم و مقالات زیادی خوندم تا بلاخره دوزاریم افتاد که دکتر عبدالکریم سروش یک نظریه پرداز نبود ... بلکه صرفا یک مترجم و کپی بردار بود که تنها هنرش آلوده کردن دامان وحی نبوی رسول اکرم بود به نظریه های اندیشمندان غربی که گفتارشون صرفا استنباطی بود از کتب اسمانی خودشون که به واقع ما نیز معتقدیم تحریف شده اند و کلام خدا نیستند و به دست انسانهایی که پیامبر هم نبودند نوشته شده ...
میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمون است ...