توی سایت دانشکده که فراخوان ثبت نام برای اردوی جنوب را زدند ... دلم هوایی شد ... یاد اردوی جنوب ۱۵ سال پیش افتادم ... اون زمان که شلمچه هنوز بیابانی بود و گذرگاهی باریک و مین روبی شده و حصاری ۲۰سانتی برای باقی مانده لوازم شهدا که قابل لمس در آن به چشم میخورد.

از ذهنم گذشت که آیا باز هم برای من چنین فرصتی پیش خواهد آمد ... فکر نمیکردم اینقدر زود ارزوی من برآورده شود ... پنج شنبه و جمعه که گذشت توفیقی شد که رفتیم اهواز و آبادان و خرمشهر و بعد شلمچه ... جای همه خالی زیارت باصفایی بود

جمعیتی را ( که قبل از شروع تعطیلات عید اومده بودند) که دیدیم ... همسرم گفت در حقانیت و باور ما همین کافی که ما اینچنین آثار جنگ را گرامی می داریم و عزیز می شماریم

به منطقه که رسیدیم ... شیم زهرا هم مثل پدر اصرار داشت کفشایش را در بیاورد و پای بر زمین مقدس بگذارد