پس قرار شد گنده بشی
منتهی نمیدونم چرا این روزها حرف زدنم نمی یاد
انگار منتظرم ببینم آخر کار چی میشه
آخر کار این دنیا
پس کی قیامت میشه بابا بریم پی کارمون
ای کاش یکی بشینه کنار دستت و همه چیز رو مث این بچه دبستانیها برات توضیح بده ... خیلی از پشت پرده های وقایع جهانی تا وقایع فامیلی - تا وقایع خانوادگی - تا وقایعی که در درون دل خود خودت میگذره ... دیگه از اینهمه حیرت و سردرگمی نجات پیدا می کنی و بعدش با خیال راحت نفس عمیقی بکشی و بگی اِ اِ اِ - یعنی همش همین بود ... اونوقت به پوچ و تو خالی بودن همه اتفاقاتی که ابتدا به چشمت خیلی گنده میاد پی ببری ... و پشت همه این پرده ها ببینی تو این دنیای به هم ریخته و درب و داغون - فقط توکل ٍ که حرف اول و وسط و آخر رو میزنه ... بعدش دستی به شونه خودت میزنی که دلت رو محکم رفیق ... دلت که محکم شد - عزمت برای رها کردن خودت از همه این چی شد چی شد ها - قوی میشه ... اونوقت این تویی و این تکلیفی که دیگه شفاف شفافه ... بی ترس و واهمه از اینکه نتیجه چی قراره بشه .... فقط بهت بگم ها !! نذار گنده بودن تکلیف تو دلت رو خالی کنه ... یواش یواش که بهش عمل کنی تو هم قد اون گنده میشی ...