آقا سلام
سلام اقای خوبم ...
امروز چقدر گنبد زیبات - دلبری میکرد ...
از پارکینگ پا به سطح شیبدار برقی که میذاری ... دوست داری این مسیرٍ رو به نور مدتها طول بکشه و تو به چند ضلعی نورانی روبرو خیره بشی و پیش بری ...
قدم به صحن مطهر که میذاری شدت نور چشمهات رو - می بنده تا وقتی باز میکنی گوشه های طلایی گنبدش - مبهوتت کنه و بی اختیار کمر خم کنی به تعظیم" السلام علیک یا علی بن موسی الرضا"
قدم میزنی در مسیر همیشگی بی اراده و انتخاب ... تا ورودی صحن قدس - نمی دونی چرا اینقدر این صحنِ همیشه خلوت - با اون سقاخونه شکیلش رو دوست داری ... صحن گوهرشاد زیباترین و چشم نوازترین تصویر از گنبد رو به رخ میکشه ... مسیر رواق امام تا پایین پای حضرت - به شلوغی همیشه نیست ... رواقهای اطراف ضریح اقا - خلوت تر از هر روز به نظر می رسند ... و تو این سکوت و آرامش رو می چشی و می بلعی...
اما چه می شود کرد که گرداگرد ضریح عشق اونقدر زائر عاشق هست که تو باز به فاصله یک متری از آن مشبک مقدس - قناعت کنی ...
آقا ...
آقا ...
آقا ...
خالی -خالی از اندوه و سبکبال - به گوشه ای خلوت پناه می بری و میخونی
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و موضع الرساله و مختلف ملائکه و مهبط الوحی و معدن الرحمه و ...
وقتی همین مسیر رو بر میگردی با خودت فکر میکنی ... چه تفاوتی ست بین مجاور بودن یا نبودن ... و چه مباهاتی و چه مسئولیتی ...
برای اخرین بار که برای خداحافظی رو بر میگردونی به سمت گنبد مطهرش - ضمن دعای همیشگی برای توفیق زیارت زودهنگام ... عرضه میداری ... آقا : آنچه روزی ام کردی به دلیل بی لیاقتی از من باز پس نگیر